ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
علیهعلیه، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

ریحانه

غرور

امروز که بالا رفته بودی داشتی گریه میکردی. از پایین صدایت را میشنیدم. چه جالب بود برای خود من! معنی گریه هایت را از راه دور هم میدانم. گریه هایت با هم فرق میکنند. گاهی چیزی میخواهی، گاهی از جایی افتاده ای، گاهی دلت برای کسی تنگ شده، همه را میفهمم. از راه دور هم! و این مرا مغرور داشتن چون تویی میکند.
26 ارديبهشت 1392

حس مادری

عزیزی روزی از من پرسید: مادر بودن چه حسی دارد؟ گفتم خدا بچشاندت! روزی میرسد که میبینی ای دل غافل قلبت دارد بیرون از سینه ات میبپد. آن روز روزیست که در بیمارستان صدای گریه ی نوزادت را میشنوی. وقتی مادر میشوی به قلبت اجازه داده ای که بیرون از سینه ات بتپد. آن وقت است که قلبت بزرگ میشود به همان اندازه ای که فرزندت از تو دور است. و روزی که او را به مدرسه میفرستی با خودت فکر میکنی اگر بخواهد یک جای دور زندگی کند آیا قلبت تا آن سر دنیا هم خواهد رفت؟!!! باز میگویی خوش باشد هرجا که میخواهد باشد. و آن وقت است که میفهمی قلبت در دوردستها هم خواهد تپید فقط به شرط خوشی او!!! تولدت مبارک تمام خوشی من و بابا. ...
22 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ریحانه می باشد